اشک چرا رهایم نمی کنیاز بند تنهایی جدایم نمی کنیقافله را دیدم هنگام ورودحسینا ،
زینب س اینگونه سرودیا اخی رفتی و جا گذاشتی مراچاک چاک کردی سینه مراحسین ع تنهایم گذاشتی تا بگویمما رایت الا جمیلا بگویمپای پیاده بر تنت حاضر شومخدا خواست بر یزید فائق شومکوچه به کوچه ، شهر به شهری روم کائنات بینند که دلا به پندی رومچگونه عنان صبر را گرفتم با خودیتیمان هاشم را بردم با خودلعن خدا باد بر یزید و بار گاهشاف بر دنیایی یزید و لعن بر نامششیعه دارد عزا و خاطری مکدر ز یزیدبی بی دو عالم باشد زینب س ،مرگ بر یزیدچگونه بی حسین ع سر کنم ، امامی خواهمدر مجلس یزید چراغ راهی خواهمبه چهل منزل صدا زدم تا که بینند مراسر به نیزه بودی حسین ع تا که سوزنند مراز بازار شام صدقه ای آوردند مراوه چه نادان ، در ایزدی خوانند مراعمه
ساداتم وبا یتیمان بنی هاشم همدمقول ولی ام بود ظهر عاشورا دم به دمگریه نمی گذارد خسروشاهان را بر کشمپا در زمین و عزای حسین ع آخر کشمای وای فغان دیده بر بندم بر سه سالهخار بیابان خجلگشت بر نام این سه سالهشور حسین ع انقلابی همیشگی سترنگین کمان هفت رنگ صبر و بندگی ستزینب س بنیانگذار صبر در قاموس زمانیگانه فرزند علی ع عین ساحل امانلعل یمانی می رقصد چو نور زینب س دیداسوه بندگی را به شاهراه حقیقت دیدارغوانی سازد دولت یار چو زینب س باشدآسمان و زمین به کنار،سمبل،نام زینب س باشد
+ مهدی(ع )...
ما را در سایت مهدی(ع ) دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 9hossein21100 بازدید : 89 تاريخ : يکشنبه 2 بهمن 1401 ساعت: 19:21